heli jon

بدون عنوان

راستش من به توسط یکی از همکارام با این وبلاگ آشنا شدم وچون تمام روز از صبح سرکار هستم فقط میتونم تلفنی از حال دختر قشنگم با خبر بشم خیلی دلم براش تنگ میشه دوست دارم زودتر کارم تموم شه برم خونه بغل کنم  وحرفای شیرینشو گوش بدم  آخ مامان بمیره واسه اون دستای کوچیکش که موقع حرف زدن هزار بار تکونشون میده که اصل مطلبو بهم برسونه
23 مرداد 1390

هلی ونماز خوندنش

دیروز که رفتم خونه خیلی خسته بودم خواستم استراحت کنم که صدای پچ پچی به گوشم رسید دنبال صدا گشتم الهی قربونش برم نماز میخوند جالب این بود که بسم الله الرحمن الرحیم رو میگفت وسریع میرفت سجده
23 مرداد 1390

هلی جون و ترنم جون قند عسل

ترنم بچه پسرخاله مامان هلیاست. هلیا وترنم دوستای خوبی واسه هم هستن .هلیا گلابتون،مامان ترنم یعنی معصومه جون رو خیلی دوست داره آخه راستش همه اونو دوست دارن بس که مهربونه خلاصه وقتی اونا میان پیش ما کلی خوش میگذره جای شما خالی قراره این هفته بیان  افطاری خونمون
22 مرداد 1390

کمک کردن هلی جون تو خونه به مامانش

پنج شنبه یعن چند روز پیش هلی جون تو شستن ظرفا به مامانش کمک کرد وای نمیدونین چقدر شیرین بود لحظه ای که اون با دقت ظرفارو میشست خلاصه که قند تودل مامانش آب شد . بعداز ظهر همون روز رفتیم آرایشگاه که هلی موهاشو یه خورده کوتاه ومرتب کنه مثل دخترای گل نشست تا نوبتش بشه یادم باشه یه عکس جدیدازش براتون بزارم
22 مرداد 1390

بدون عنوان

هلیا عاشق نقاشیه ودر ضمن عکاسی رو هم دوست داره اکثراً اون از ما عکس میگیره یه دایی داره اسمش سعید اونم خیلی دوست داره وای یادم رفت عمه شادی عاشق اونه یه دخترعموی بامزه ونمکدون داره اسمش گندم جونه عکس اونم براتون میزارم
19 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به heli jon می باشد