heli jon

دیرکرد به خاطر کمبود وقت

امیدوارم منو ببخشید که نمیتونم تند تندبیام تو این وب هلیا جون، آخه من به اندازه کافی دغدغه دارم نباید یه وب دیگه واسه هلی درست میکردم البته مجبور شدم چون این یکی لود نمیشد . حالا مجبورم واسه جفتشون مطلب بنویسم واین کمی منو دچار سردرگمی کرده به هر حال هم از نی نی های دیگه وماماناشون عذرخواهی میکنم هم از دختر قشنگم هلیا .بوس بوس قول میدم زود بیام بچه ها . ...
9 آذر 1390

خوشحالم دوباره میتونم تو این وب واست بنویسم

سلام نفس مامان . با اینکه خیلی فرصت ندارم اما خوشحالم این وبت دوباره میتونه آپلود بشه چون چند وقتی نمیتونستم اینجا واست بنویسم یه وب دیگه واست باز کردم به اسم هلیا دختر آفتاب اما دست برقضا به خاطر حجم زیاد کار ومریضیم نتونستم تو اونم هرروز واست بنویسم اما اشکال نداره هر وقت فرصت کنم میام تو هم حتماً بزرگتر شدی متوجه میشی که چقدر عاشقت بودم وهستم وخواهم بودکه واست خاطرات مینوشتم عشق مامان ، هستیه زندگیم دوستت دارم ...
27 مهر 1390

چقدر خوبه خدا توروبهم داده

وقتی روزا به این موضوع فکر میکنم خدارو١٠٠٠بار شکر میکنم که تو کنارمی تو دختر یکی یه دونه من وازش میخوام تورو به سلامت بزرگ کنم . ازش میخوام به همه اونها که آرزوی بچه دارن یکی مثل تو خانم یا گل پسر بده که دل اونها هم شاد بشه قشنگم ، خانم طلای مامان دوستت دارم تو فرشته آسمونی اومدی رو زمین تا منو به آینده امیدوار کنی ...
11 مهر 1390

شیرین زبونیهای دخترم

دیروز تا رسیدم خونه شروع کرد آره مامان جون رفتم مدرسه که با دوستام آشنا بشم چه بچه های مهربونی همشون مثل خودم خانم وخوشگل بودن ..قربونش برم از خود متشکره . البته راست میگه بچم همشون قشنگ وخانم هستن فکر نکنم هیچ بچه ای تو دنیا باشه که حداقل از نظر والدینش زشت باشه. خلاصه آشنایی با بچه های پیش دبستانی واسش اینقدر جالب بود که تقریباً یه ریز از 7 تا 9 واسم تعریف میکرد منم که خسته 4 تاشو میفهمیدم بقیه هم که ... امیدوارم منو ببخشی هلی جون وقتی وبتو خوندی شرمنده ام . ...
10 مهر 1390

تآخیر در نوشتن

این چند روزه هر کاری می کردم نمیتونستم صفحه وبتو باز کنم اعصابم داغون شده بود از بس که منتظر موندم ولی خداروشکر که الان میشه واست بنویسم این چند وقت اتفاقات ریز ودرشتی افتاد که هم غصه توش بود هم شادی  اما بهترین هاش رفتن به شمال اونم چندروزی که خاله آمنه بود وبازی با رهام ومحمد جوادبود .میدونم که خیلی بهت خوش گذشت . ...
9 مهر 1390

هلیا دختر قشنگم میخوام بدونی چقدر دوستت دارم ومعنی اسمتو بدونی

چهار آفریده آسمانی : ستایشگر خورشید بودند وخورشید ما در هفت آسمان تابشی از خویش افروخت وپیکر زیبای بانویی به نام ( هلیا) راپدیدآورد .باد سرود شبانه ولالایی شد برای خواب بانوی آسمانی .آب ، چشمهایی پرازتازش برای بانو هلیا ساخت - خاک شادمان که بانو بران گام خواهد گذاشت . آتش پیچشی ساخت به ژرفای آفرینش که گرمای درونی بانو درآمدنش به زمین باشد گیاهان تک گلی راشکوفا کردند تا برزلف هلیا نشیند ( هلیا دختر آفتاب است ) ...
29 شهريور 1390

هلیا آرایشگر میشود دددددام

دیروز که رسیدم خونه دیدم نشسته یه قیچی ویه شونه تودستش موهای عروسک باربی شو کوتاه کرده وای چه صحنه ناراحت کننده ای طفلک باربی به اون قشنگی تبدیل شده بود به یک دیوانه . خلاصه باربی کم بود تصمیم گرفتی موهای منو کوتاه کنی با هزار بدبختی از دستتدر رفتم وتونستم راضیت کنم که آرایشگری فقط کوتاهی مو نیست میتونی میکاپ کنی یا براشینگ یا شینیون و این حرفا اما چشمم روز بدنبینه هر یه شونه که به سرم میزدی تقریباً نصف پوست سرم ور میومد خلاصه شب تز سردرد نمیتونستم بخوابم . اینا رو مینویسم یادت باشه چه بلاهایی سر مامان آوردی تک ستاره طلائی من . ...
28 شهريور 1390

فرشته کوچولوی مامان دوستت دارم

اگه هر روز هم قربون صدقت برم بازم کمه بعضی روزها فکر میکنم وقتی وبتو چک کنی تکراری به نظریت میرسه اما قشنگم از گفتن کلمات تکراری خسته نمیشم خصوصاً که در مورد تو باشه . وای که چطور حاضر میشدی واسه عروسی مثل پرنسس ها لباستو پوشیدی وپار.پا هی میگفتی کی میریم .عروسکم انشاء الله عروسی تو . ...
26 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به heli jon می باشد