روز شنبه وخاطرات دختر گلم هلیاومسافرت به شمال
چهار شنبه جاتون خالی رفتیم رشت .انگار شیلنگ آب روسرمون باز شده بود چه بارونی حالا ببار کی ببار اما خیلی خوش گذشت هلیا که سراز پا نمیشناخت خلاصه جای همتون خالی .روز بعد یعنی ٥ شنبه هوا خوب شده بود رفتیم انزلی جاتون خالی ناهار رو کنار ساحل خوردیم وغروب برگشتیم رشت .اینارو که مینویسم خوشحالم واسه اینکه یه روزی دخترم بزرگ شد بدونه چقدر این روزها شیرین بوده ومن میخواستم بهترین ها مال اون باشه دوستت دارم هلیا جون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی