heli jon

هلیا عاشق لازانیا وماکارونی

1390/6/7 10:20
نویسنده : mamane heli
145 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز که رسیدم خونه بهم گفت مامان شام چی داریم ؟ نمیدونستم چی بگم چون راستش خیلی خسته بودم ومیخواستم حاضری  یه چیزی بخوریم .یه ذره فکر کردم گفتم: چی دوست داری گفت لازانیا

 با صورت شبیه به گریه کردن گفتم :الان ؟ توکه چند روز پیش لازانیا خوردی وقتی هلیا ماکارونی ولازانیا میخورهنگاهی بهم کرد وگفت :ماکارونی جواب دادم اونم همینطور . خلاصه دیدیم بچم هوس کرده سریع پاشدم . تنبلی رو کنار گذاشتم حالا بشور وبپز کی نپز.!مگه من چند تا دخمل دارم به حرفش گوش ندم!!!!!!!!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به heli jon می باشد