هلیا وعروسکی که عمه شادی واسش خریده
عمه شادونه واسه تولد هلی یه عروک خوشگل خریده هم قد خود هلیا جون .
نمیدونین چقدر بامزه بود شبی که از خواب بیدار شدم وتو تاریکی فکر کردم هلیا پایین تختم ایستاده بهش گفتم مامان جون چرا بیدار شدی وایستادی اینجا دیدم جواب نمیده برق اتاق رو روشن کردم دیدم هله له خانم عروسکشو شب گذاشته تو اتاقم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی